منو کجا ها میکشی ؟ منو کجا ها میبری ؟
دلم گرفته همسفر از این همه در به دری
هر کجا که رفتی اومدم هر چی که خواستی دادمت
اصلأ خودت بهم بگو دل چی گذاشته بود کمت ؟
اما دیگه نمیتونم اما دیگه خسته شدم
امروز توی آینه دیدم چیزی ندارم از خودم
پیشم بودی اما دلت جاش خالی بود تو لحظه هام
بی اعتنا بودی به من هیچی نخواستی تو برام
دلم گرفته همسفر با تو دلم تازه نشد
به تن تنهایی من فرصتی اندازه نشد
دلم گرفته همسفر جاده برام جاده نبود
گذشتن از آرزو هام برای من ساده نبود
تموم لحظه های من به پای تو حروم شدن
ورق ورق روزای من خط خوردن و تموم شدن
دلت به فکر من نبود انگاری با من نبودی
من حتی حس نکردمت واضح و روشن نبودی
تو این همه ثانیه ها کی میدونه چی کشیدم ؟
طاقت من تموم شده انگار به آخر خط رسیدم
دیگه میخوام از این به بعد مال دل خودم باشم
وقتی جلو آینه میدم آینه نوازشم کنه
یه نفس ساده میخوام به جای این آب و هوا
یه روز آفتابی و ناز یه شب آروم و رها
هیشکی او دیگه نمیخوام که همسفر شه باهام
دیگه میخوام تنها برم تا آخر دقیقه هام
من دیگه هیچی نمی خوام . . .
میخوام فقط تنها باشم . . .
ثانیه ها مال خودم . . .
اینه تموم خواهشم . . .